مقدمه
سلام. من رضوان حیاتی پور هستم. یک فعال گردشگری و راهنمای تور که به دور ایران سفر می کنه و سفرهام را به صورت سفرنامه می نویسم تا در اختیار آدم های دیگر قرار بدم تا آنها هم به سفر علاقمند بشن و شروع به سفر کنند. این سفرنامه در مورد سفر به استان یزد هست که در این سفر من از شهرهای یزد، میبد، مهریز یزد، سر یزد و همینطور از روستای خرانق و زیارتگاه چک چک بازدید کردم. در این سفر نه روزه من در کنار بازدید از یزد، از برخی جاذبه های استان کرمان هم بازدید داشتم، جاذبه های مثل باغ شازده ماهان، بازار کرمان، مقبره شاه نعمت اله ولی و کلوت های زیبای شهداد. اما برای اینکه سفرنامه طولانی نشه توی دو بخش آنها را روایت می کنم و این سفرنامه در مورد دیدنی های یزد هست. هر سفری قبل از اینکه سوار ماشین بشی و شروع به حرکت به سمت مقصد کنی، از برنامه ریزی برای سفر شروع می شه. چه جوری برنامه ریزی می شه کرد؟ اول اینکه جاذبه هایی را که می خوای ببینی مشخص کنی، می تونه از جاذبه های مهمتر به جاذبه ها کمتر مهم شروع کنی . چون مطمئناً هر شهر و استانی اینقدر جاذبه داره که توی یه سفر نمی شه همه را دید مگر اینکه زمان زیادی برای دیدن اون بخش بذاری تا تمام جاذبه ها را ببینی به خاطر همین می شه برنامه ریزی کرد که توی چند تا سفر جاذبه های یه استان را ببینی. خب خلاصه که بعدش که جاذبه ها مشخص شد، می تونی از یه دوست که با منطقه آشنا هست کمک بگیری تا توی برنامه ریزی بهت کمک کنه، همان کاری که من کردم و از دوست و راهنمای خوب یزد، سینا کمک گرفتم. بعدم آخرین کار اینه که براساس مسافت های جاذبه ها و فاصله هاشون توی روزهای سفرت اونا را قرار بدی و اینطوری یه برنامه سفر خوب برای خودت می نویسی. و اینجوری شد که برنامه سفر من کامل شد و من برای سفر آماده شدم.

عکسی از روستای خرانق
روز اول و دوم سفر
این سفر یه سفر دوستانه بود و تعدادمون برای این سفر دوازده نفر بود. روز سفر رسید. یادم رفت بگم که این سفر را ما در آخر شهریور و اویل مهر ماه رفتیم. زمانی که هوای یزد نسبتاً خوب بود و برای سفر مناسب بود. روز چهارشنبه عصر حرکت کردیم. به سمت اصفهان رفتیم و شب را اصفهان موندیم. صبح زود روز بعد از اصفهان حرکت کردیم تا خودمون را به یزد برسونیم. مقصد ما خانه ی دوست حوالی مرکز شهر یزد. حوالی ساعت دو بعداظهر بالاخره به یزد رسیدیم. یزدی که وسط ظهرش با گرما بهمون خوشامد گفت. بدون معطلی رفتیم برای استراحت تا ناهار بخوریم و با دوستان دیداری تازه کنیم. ناهار خوردیم، استراحت کردیم و ساعت 7 عصر آماده شدیم تا اولین دیدارمون را با فهادان، بافت تاریخی شهر یزد داشته باشیم. فهادانی که در روز شکلی از خودش را نشان می ده و شب هنگام روی دیگر خودش را. با ماشین به سمت کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ رفتیم. هر خمی به خم دیگه می رسد تا نهایت در یکی از کوچه های پشتی مسجد جامع ماشین ها را پارک کردیم و پیاده شدیم تا با تمام وجود این کوچه ها و خانه ها را حس کنیم. وارد بازارچه شدیم و هر غرفه صنایع دستی خاص خودشو داشت و هر صنایع دستی رنگی به خود و اینجوری رنگین کمانی از غرفه ها شکل گرفته بود که دوست داشتی بینشون چرخ بزنی و هر کدام خریدی کنی. به سمت مسجد جامع رفتیم، اونجا چادر گل گلی گرفتیم و به سر کردیم و داخل مسجد زیبای هزار ساله شدیم. مسجدی که بر روی آتشکده ی دوره ساسانی در واقع ساخته شده و در دوره های مختلف تکمیل شده است و هر بار بخشی به آن اضافه شده است. مسجدی با مناره های رفیع که وقتی از پشت بام های فهادان بالا می رویم هر بار چشم به سمت مناره ها و سردر زیبای مسجد می چرخه. مسجد شلوغ بود و ما اون وسط ایستاده بودیم تا توضیحات سینا را گوش بدیم که در مورد مسجد و تاریخچه اش می گفت. بعد از شنیدن توضیحات نوبت رسید به گشتن و دیدن کاشی کاری های زیبای مسجد و گرفتن عکس.

مسجد جامع یزد
پیاده روی داخل بافت
بعد از دیدن مسجد جامع از آنجا خارج شدیم و رفتیم سراغ پیاده روی داخل کوچه ها. از مسجد که بیرون اومدیم پر از مغازه های مختلف بود. ما راه دست چپ را پیش گرفتیم. به سمتی رفتیم که بام هر خانه ای یک کافه بود و آدم های زیادی هم پشت میزها نشسته بودند و از هر گوشه ای بگو و بخند شنیده می شد. توی کوچه چشمم به کارگاه شیرینی پزی افتاد. از اونجایی که عاشق شیرینی هستم و شیرینی های یزد هم که دیگه جا برای تعریف کردن نداره، رفتم داخلش و ازش شیرینی خریدم. یه بسته قطاب بدون شکر خریدم که خیلثی باحال و خوشمزه بود و البته تازه. یه مقدار هم کیک یزدی خریدم تا با بچه ها رفتیم خونه با چایی نوش جان کنیم. کوچه ها خیلی خوب چراغانی شده بود و خیلی از خانه ها مرمت شده بودند و بعضی از این خانه ها هم به کافه و هتل تبدیل شده بودند. ما کوچه ها را چرخ می زدیم و بعد از کمی چرخیدن وارد یکی از خانه ها شدیم و از داخل خانه بازدید کردیم. خانه های یزد براساس شرایط آب و هوایی منطقه ساخته شده . خانه های قدیمی یزد همه بادگیر دارند تا هوای داخل خانه را خنک نگه داره ، اکثر خانه ها آب انبار دارند تا در تمام فصل ها آب برای مصرف می داشتند. اینکه این بادگیرها چه جوری کار می کنند را می تونید با کمی جستجو مطالبی پیدا کنید و با مطالعه شون از نحوه ی کارکرد جالبشون مطلع بشید. همین بادگیرها این شهر را به شهر بادگیرها معروف کرده و شما وقتی پاتون را روی پشت بام های فهادان می ذارید این باگیرهای چشم نواز از همه طرف دیده می شوند و این هست که نمای زیبایی به این شهر داده. بافت تاریخی فهادان ثبت جهانی شده و همین باعث شده تا یکی از جاذبه های جذاب برای توریست های خارجی باشه. ما که هر جا سرک کشیدیم چند توریست خارجی داشتند عکس می گرفتند و لبخند رضایت روی صورت هاشون دیده می شد. بعد از گشت و گذار و خوردن غذا رفتیم خانه تا استراحت کنیم چون قرار بود صبح زود بیدار بشیم و صبحانه را بخوریم و راهی بشیم.

خانه های سنتی یزد
روز سوم
صبح روز سوم از خواب بیدار شدیم. بیدار باش ساعت هفت صبح بود. صبحانه را خوردیم و ساعت نه صبح به سمت مقصد اول یعنی روستای خرانق رفتیم. روستای خرانق در جاده اردکان به طبس قرار داره و تقریباً یک ساعت و نیم تا یزد فاصله داره. روستای خرانق یک روستای تاریخی هست که دارای یک قلعه خشتی بزرگ هست که اهالی روستا تا چند دهه قبل هم داخل این قلعه زندگی می کردند اما بعد به خاطر فرسایش خانه ها آنجا ترک می کنند و در بخش جدیدی از روستا خانه های جدید می سازند. این قلعه خشتی قدمت چهار و پانصد ساله داره و خانه های دو تا سه طبقه داره. ما وقتی به روستا رسیدیم به سمت قلعه رفتیم. ماشین را پارک کردیم. سمت راست ما کاروانسرای خرانق بودا که آن هم از جاهای دیدنی روستاست و سمت چپمون قلعه بود. به سمت قلعه رفتیم و از در ورودی قلعه وارد شدیم. هیچ نگهبان و هیچ فردی برای مراقبت از این بنای تاریخی وجود نداشت. وارد شدیم و داخل کوچه ها گشتیم . هر طرفی خانه ای قرار داشت که تا همین چند سال پیش خانواده ای در آن زندگی می کرده. یک بخش خزینه قلعه بود، یک قسمت مسجد قلعه قرار داشت و پله هایی که ما را به طبقات بالا می برد. قلعه جالبی بود . قلعه ای که با یک نگاه به خاطر معماریش می تونستی چند تا نکته را ازش بفهمی. یکی از اینکه برخی از معابر سقف های کوتاه داشتند تا موقع هجوم دشمن، با اسب نتونند وارد قلعه بشن و مجبور به پیاده شدن بشن ، دو اینکه مسقف بودن کوچه ها باعث می شد از گرما در امان بمونی و محیط را هم خنکتر می کرد. از پله ها که بالا رفتیم، بالاترین نقطه ی قلعه منارجبان قلعه بود که سالم و پابرجا بود. بعد از کلی گشتن و دیدن جای جای قلعه از در خروجی قلعه خارج شدیم و از پشت قلعه سردرآوردیم که یک باغ میوه پشتش بود.به سمت ماشین ها اومدیم همون سمت یک چشمه و جوی آب هم بود که ما برای خنک شدن ازش استفاده کردیم و به سر و صورتمان آب زدیم. کاروانسرا بسته بود و ما ازش بازدید نکردیم . سوار ماشین شدیم و به سمت زیارتگاه چک چک رفتیم که متعلق به زرتشتیان هست و مکان مهمی برای آنها به حساب می آید.

قلعه روستای خرانق
بازدید از زیارتگاه چک چک
این زیارتگاه دردل کوه قرار دارد و در نزدیکی اردکان هس. با ماشین تا دم ورودی زیارتگاه رفتیم. ماشین را پارک کردیم. ظهر بود و هوا حسابی گرم شده بود. اول یک راه شیب دار سنگفرش شده بود که از اون بالا رفتیم بعد به پله ها رسیدیم. از پله ها که بالا می رفتیم باید حواسمون را هم به دیوارها جمع می کردیم که با نوشته های زرتشتی نما گرفته بودند. از پله ها آهسته آهسته بالا رفتیم تا به پله ها آخر رسیدیم. آقای مسنی نشسته بود و ورودی را دریافت می کرد. بعد از پرداخت ورودی به سمت دری رفتیم که به سالن زیارتگاه باز می شد. تا وارد شدیم باد خنکی ما را نوازش داد. داخل در اصل غار بزرگی بود که به صورت اتاقک درآمده بود. محل اصلی زیارتگاه را بسته بودند و ما فقط دور تا دورش می تونستیم بگردیم. یه سری صندلی وجود داشت که ما همونجا گروهی نشستیم و یکی از دوستان خوش صدا ما را به آواز دعوت کرد و ما هم به آواز و صدای خوشش دل سپردیم. بعد از ربع ساعتی که داخل فضا بودیم و از فضا استفاده کردیم بیرون اومدیم تا سینا دوباره کمی برامون توضیح بده. دور تا دور کمی گشت زدیم و بعد پایین اومدیم. همونجا بساط ناهار را پهن کردیم و ناهار خوردیم و بعد از ناهار به سمت شهر میبد رفتیم. به میبد که رسیدیم نزدیک غروب بود، به سمت یخچال خشتی رفتیم.

زیارتگاه چک چک
بازدید از یخچال خشتی و کاروانسرای شاه عباسی
یخچال میبد مربوط به دوره ی صفوی هست که کارش هم این بود که یخی را در زمستان تولید می شده را نگه می داشته تا در تابستان ازش استفاده شود. بیشتر جاذبه های میبد کنار هم قرار دارند. یعنی وقتی وارد خیابانی شدیم که یخچال خشتی را ببینیم، درابتدا خیابان به نارین قلعه برخوردیم و وقتی ماشین را پارک کردیم، دست چپمون یخچال خشتی و دست راستمون، رباط شاه عباسی و چاپارخانه بودند که هر دو تعطیل شده بودند. به سمت یخچال خشتی رفتیم که از بیرون هم نمای زیبای داشت. گنبد بزرگ و مرتفع زیبایی از جنس خشت و گل داشت. یک در ورودی داشت که ما را مستقیم به زیر همون گنبد می رسوند. داخل یخچال یک گودال بزرگ بود که با پله می تونستی پایین بری و یخچال را از اونجا ببینی اما اگرم نمی خواستی می تونستی از بالکن مانندی که دور تا دور یخچال بود، راه بروی و یک دور کامل داخل یخچال بگردی. دوست خوش صدای ما پایین رفت و مرکز یخچال ایستاد و شروع به خواندن کرد و صداش به خوبی اکو می شد و حس و حال خوبی و فضای خوبی ایجاد کرده بود.

یخچال خشتی میبد
بازدید از کبوترخانه
بعد از دیدن یخچال به دیدن کبوترخانه رفتیم. کبوترخانه میبد متعلق به دوره قاجار است و هدف از ساخت این بناها و نگهداری از کبوترها برای استفاده از کود کبوتران بوده است که برای کشاورزی بسیار مفید بوده است. این بناها در نقاط مختلف ایران دیده می شود. این کبوترخانه نزدیک به بیست و پنج هزار کبوتر را می تونسته در خودش جا بده. اطراف کبوترخانه تبدیل به کافه شده بود و بازدید از این بنا هم برای خودش لطفی داشت. داخلش معماری جالبی داشت و همه ی دیوارها پر از لانه های کبوتر بود و این لانه ها بود که این بنا را خاص کرده بود. بعد از دیدن کبوترخانه و خوردن یک بستنی خوشمزه نزدیک آنجا به سمت روستای مزرعه کلانتر رفتیم تا شب را در اقامتگاه بگذرونیم. این روستا متعلق به زرتشتیان بود و همه ی کوچه های آن پر از نوشته هایی بود که به ما یادآوری می کرد اینجا یک روستای زرتشتی است. روستای تمیز و بی نهایت ساکت و آرومی بود و ما شب خیلی خوبی را در این روستا و اقامتگاه آن داشتیم.

کبوترخانه میبد
روز چهارم و بازدید از نارین قلعه
صبح روز چهارم تا حوالی ظهر در روستا بودیم. بعد به سمت میبد رفتیم و از نارین قلعه و رباط شاه عباسی بازدید کردیم. نارین قلعه بعد از ارگ بم بزرگترین شهر قلعه خشتی جهان هست که ساختارش شباهت به ساختار ارگ بم هم دارد. اینکه این قلعه متعلق به چه دوره ای هست، گفته می شه احتمالا بنای اولیه آن به حدود پنج هزار سال قبل و دوره عیلامی ها برمی گرده . بنای خشتی هم احتمالا به دوره ی ساسانی برمی گرده.قسمت های اطراف قلعه تقریبا از بین رفته است و چیزی برای دیدن شاید وجود نداشته باشد، اما قسمت مرکزی قلعه هنوز پابرجاست و قابل بازدید . این قلعه از هفت طبقه تشکیل شده است. بعد از دیدن قلعه پیاده به کاروانسرای شاه عباسی رفتیم. کاروانسرای شاه عباسی برای دوره ی صفوی است. دور تا دور کاروانسرا غرفه هایی بود که صنایع دستی می فروختند و وسط هم حوض خانه ای بود که وقتی از پله ها پایین می رفتیم به حوضی می خوردیم که آب خنکی داشت و من نتونستم جلوی خودم را بگیرم و کفش ها را درآوردم و نشستم و پام را داخل آب کردم. قسمتی از کاروانسرا هم تبدیل به رستوران شده بود که ما برای ناهار همونجا غذا را سفارش دادیم و ناهار را خوردیم. بعد از ناهار ما مقصد دیگه ای داشتیم که باید خودمان را می رسوندیم. قرار بود شب در کویر کاراکال کمپ کنیم. به سمت روستای باقرآباد رفتیم تا از اقامتگاهی دیدن کنیم. ویژگی این اقامتگاه این بود که یک قلعه کوچک را بازسازی کرده اند و آن را به اقامتگاه تبدیل کرده اند. اقامتگاه قلعه آریز که امکان بازدید هم داشت. اقامتگاهی با امکانات خوب ، امکاناتی مثل اتاق های ماساژ متعدد مثل اتاق ماساز نمک و اتاق های متعدد . پشت بام این قلعه هم بسیار زیبا بود و محلی برای نشستن داشت. بعد از دیدن قلعه آریز به سمت کویر رفتیم تا شب را در کویر کمپ کنیم. بعد از شبی که توی کویر گذروندیم سفر ما به سمت کرمان ادامه داشت و سه روزی را ما در کرمان به سر بردیم. از کلوت های شهداد، باغ شازده، بازار کرمان، مقبره شاه نعمت اله ولی و در آخر از روستای سنگی میمند بازدید کردیم و سپس دوباره به سمت یزد برگشتیم.

قلعه آریز
روز هفتم سفر و بازدید از ارگ سریزد
در راه برگشت به سمت یزد از دو تا جاذبه بازدید کردیم. یکی قلعه سریزد و باغ خوشنویس بازدید کردیم. توی مسیر برگشت جاده ی کرمان به یزد، مسیرمون را به سمت روستای سریزد کج کردیم و رفتیم سراغ قلعه زیبایی که جدا از زیبایی یک ویژگی خاص دیگه آن را معروف کرده و آن هم اینه که این قلعه جنبه نظامی نداشته بلکه قلعه ای بوده که مردم روستا اموال ارزشمند خودشان را اینجا مخفی می کردند تا از دست دشمنانی که حمله می کردند در امان باشند. بنابراین این قلعه شبیه به صندوق امانات بوده و به خاطر همین وقتی وارد قلعه می شید و دارید داخلش می گردید، کوزه های بزرگ و کوچک سالم و شکسته زیاد می بینید. چون این کوزه ها نقش صندوق داشته. جواهرات و اموال ارزشمند داخل اینا گذاشته می شده . اینا هم زیر خاک بودند و بعد درهاشون بسته می شه ودفن می شدند. قلعه تا حدود خیلی زیادی سالم هست و ازش مراقبت هم می شه . این قلعه دوره ساسانی دارای فضای بزرگ و اتاق متعدد هست. پله هایی هم وجود داشت که ما را به طبقات بالا و پشت بام هدایت می کرد. قسمت هایی از راهروها و اتاق ها تاریک بودند و اگر تنها می رفتیم احساس ترس در آدم ایجاد می کرد. ما تقریباً برای خودمان یک ساعتی توی قلعه چرخ زدیم و بعد به سمت مهریز حرکت کردیم. شام را خوردیم و بعد به سمت باغ پهلوان پور رفتیم که یکی از باغ های ایرانی ثبت شده ی جهانی هست که البته زمانی که ما رسیدیم باغ تعطیل شده بود. و به سمت باغ دیگه ای رفتیم که اسمش خوشنویس بود و تبدیل به یک رستوران و کافه شده بود. یه چرخ کوچک داخل باغ زدیم و بعدش به سمت یزد رفتیم تا شب را در یزد استراحت کنیم.

ارگ سریزد
روز هشتم سفر و گوردخمه زرتشتیان
قرار بود دو روز یزد باشیم و مابقی جاهای دیدنی یزد را ببینیم. روز هشتم سفرمون بود. صبح که حسابی استراحت کردیم، بعد از صبحانه رفتیم تا از گوردخمه زرتشتیان بازدید کنیم. بیست دقیقه ای فاصله داشت. به در ورودی رسیدیم و بلیط تهیه کردیم. همان دم ورودی شیر آب یه لیوان آب برداشتم و شالمو باهاش خیس کردم و یه مقدار هم روی سرم ریختم ، هوا گرم بود و آنجا هم سایه ای نبود و ما قرار بود از کوه بالا بریم چون دخمه بالای یک کوه قرار گرفته بود. این دخمه که به برج خاموشان یا برج سکوت هم معروفه محلی بوده که زرتشتیان اجساد مردگان را در اینجا قرار می دادند تا گوشت اجساد توسط پرندگان و درندگان خورده شود و استخوان ها را درون چاله ای که در میان دخمه هست می انداختند. و این کار را هم بخاطر اینکه خاک را آلوده نکنند انجام می دادند که البته چند دهه هست که ممنوع شده است. راه را بالا رفتیم و از آنجایی که خیس بودیم گرما ما را اذیت نکرد . به بالا که رسیدن یک محوطه ی باز بود که دور تا دورش دیوار بود و وسط آنجا یک چاله بزرگ. در قسمتی توضیحات نوشته شده بود. علاوه بر این کوه ودخمه، یک کوه دیگر هم وجود داشت که دخمه ی دیگری هم روی آن قرار داشت که البته کمتر بازدید می شد چون هم اینکه مسیرش مثل مسیر این دخمه درست نشده بود و باید از کوه می کشیدی بالا و هم اینکه به نظر می رسید کوه بلندتری هم هست. در قسمت پایین کوه هم چند ساختمان کوچک بود که برای خانواده های مردگان در نظر گرفته شده بود تا هنگام مراجعه و انجام مراسم آنجا استراحت کنند و از گرما در امان باشند.

گوردخمه زرتشتیان
بازدید ازموزه نور و روشنایی
بعد از دیدن گوردخمه، به سراغ موزه نور و روشنایی رفتیم. عمارت موزه متعلق به دوره ی پهلوی اول بود و گچ بری ها و آیینه کاری های خیلی زیبایی داشت که به چشم ما بسیار جلوه می کرد. اتاق های متعدد که اشیای گرانبهای موزه داخل اتاق ها قرار داشت. یکی از زیباترین جاهای عمارت حوضخانه ی عمارت بود که بسیار به چشم می آمد و دیدنی بود. بعد از دیدن موزه نور و روشنایی به سراغ آتشکده بهرام رفتیم.

موزه نور و روشنایی
بازدید ازآتشکده بهرام
ساختمان آتشکده بهرام برای دوره ی پهلوی اول است اما نکته ای که این آتشکده را بسیار خاص کرده آتشی است که در این آتشکده روشن است و گفته می شود یکی از سه آتش مقدس و باستانی زرتشت از دوره ساسانیان است و بیش از 1500 سال هست که روشن مانده است. این آتشکده نیایشگاه زرتشتیان شهر یزد هست و یکی از نمادهای این شهر هم محسوب می شود. در ساعت های خاصی از روز مسئول نگهداری آتش کنده چوب هایی را روی آتش قرار می دهد تا این آتش همچنان روشن بماند. درست زمانی که ما رسیدیم وقت همین کار بود و ما هم نگاه کردیم. کنار آتشکده هم ساختمانی قرار داشت که به شکل موزه درست شده بود و در مورد آئین زرتشت و مراسمات خاصی که دارند در آنجا توضیحاتی با عکس قرار داشت. مثلاً در مورد مراسم ازدواج شان و هر مراسم مهمی دیگری که دارند در آنجا توضیحات مختصری بود.

آتشکده بهرام
بازدید از قنات زارچ
بعد از بازدید از آتشکده به خانه رفتیم و ناهار خوردیم و تا عصر استراحت کردیم تا عصر بریم سراغ بافت تاریخی یا همان فهادان که شب اول هم رفته بودیم. رفتیم تا جاهای بیشتری از اینجا را ببینیم. دوباره ماشین را پارک کردیم و شروع به پیاده روی کردیم. ازخانه هنر یزد، خانه لاری ها، زندان اسکندر، قنات زارچ، خانه حیوانات لیزارد لند بازدید کردیم. یکی از تجربه های جالبمون دیدن قنات زارچ بود. این قنات یکی از قدیمی ترین قنات های یزد هست. البته این قنات یکی از طولانی ترین قنات های جهان هم هست با 71 کیلومتر طول است. در یکی از کوچه های فهاران اجازه ورود و بازدید از این قنات داده می شود. از پله ها باید پایین می رفتیم تا به قسمتی برسیم که به قنات راه داشت. آنجا باید چکمه می پوشیدیم و بعد وارد قنات می شدیم. راه آبی که آب را به قسمت های مختلف می برد. دیوارها گلی و همه جای بوی نا و نم می داد. الان که ما از اینجا بازدید می کنیم نور و روشنایی هست ولی در زمان های دور که این نور و روشنایی نبوده و کسی که کارش قنات بوده باید در دل تاریکی اینجا راه می رفته. تجربه جالبی بود هرچند کوتاه بود. یکی دیگر از تجربه های جالب خانه حیوانات لیزارلند بود. یکی از خانه های تاریخی توسط یک خانم به یک نمایشگاه تخصصی خزندگان تبدیل شده بود که از مارهای متعدد کوچک و بزرگ، سمی و غیرسمی تا بچه کروکدیل و عقرب و میمون و گربه وجود داشت. هم جالب بود و هم ترسناک که آن هم مار آنجا هست و احساس امنیت کنی. مطمئنا زحمت زیادی برای نگهداری اینجا کشیده می شد چون نگهداری از این حیوانات بی نهایت سخت و کار پرتلاشی هست و به جز علاقه چیزی نمی تونه باعث این کار بشه.

قنات زارچ
تجربه شام بر پشت بام کافه ناردون
بعد از دیدن جاذبه ها و گشت و گذار توی کوچه ها برای استراحت و شام سراغ یکی از کافه های معروف رفتیم و تقریبا دو ساعتی منتظر ماندیم تا غذا خوردیم و بعد به خانه برگشتیم. در راه برگشت به خانه سری هم به میدان امیرچخماق زدیم. این میدان یکی از تاریخی ترین میدان های ایران هست که قسمت های مختلفی داره. قسمتی که خیلی به چشم میاد تکیه سه طبقه ای هست که رو به روش هم یک حوض بزرگ قرار گرفته. اطراف میدان هم بازار، مسجد و آب انبار و کاروانسرا قرار دارد.

صرف شام کافه ناردون
روز نهم سفر و بازدید از کارگاه حناسابی
روز نهم بود و آخرین روز سفر ما بود و ما عصری می خواستیم به سمت اصفهان برگردیم. صبح اول به دیدن یک کارگاه حناسابی رفتیم. یکی از محله های یزد تعداد زیادی کارگاه حناسابی دارد. از یکی از مغازه ها اجازه گرفتیم و به داخل کارگاه شون رفتیم. وسط کارگاه یک چرخ خیلی بزرگ بود که مثل یک آسیاب عمل می کرد و حنا را به پودر تبدیل می کرد. همه جای کارگاه پر از حنا بود و تمام فضا بوی حنا می داد. چند دقیقه ای هم دستگاه را روشن کرد تا ما نحوه ی کار این دستگاه را ببینیم .

کارگاه حناسابی کوچه مازاری ها
بازدید از باغ دولت آباد
بعد از دیدن کارگاه به سراغ باغ دولت آباد رفتیم. باغ دولت آباد جزو آثار ثبت شده جهانی هست و یکی از نه باغ ایرانی است که در فهرست یونسکو ثبت شده است. این باغ برای دوره ی زندیه است که در کنار قنات دولت آباد ساخته شده است. این باغ علاوه بر زیبایی در خودش ساختمانی داره که بلندترین بادگیر جهان را در خودش داره، بادگیری هشت ضلعی که باد را پایین می کشه و به حوضی در زیر آن هست می رساند که باعث خنک شدن عمارت می شود. داخل عمارت تمام اطراف از شیشه های رنگی و بزرگ شکل گرفته بود. بعد از اینکه از باغ دولت آباد بازدید کردیم به سمت بازار روانه شدیم.

باغ دولت آباد یزد
بازدید از اتاق های خاص هتل ملک التجار
در دل بازار یک خانه ی تاریخی وجود دارد که الان به اقامتگاه و رستوران تبدیل شده اما اجازه بازدید از آن وجود دارد. خانه ملک التجار یکی از زیباترین های یزد هست. این خانه دارای سه اتاق هست که هر کدام با معماری خاصی تزئین شده اند. اتاق آدم و حوا که در این اتاق طرح فرش ایرانی که روی زمین هست روی سقف هم نقش بسته است و شیشه های اتاق هم رنگی بود و فضای اتاق خیلی خاص و گرون قیمت بود. اتاق دوم اتاق آیینه بود که تمام دیوارها و سقف با آیینه تزئیین شده بود. و اتاق سوم که کوچکتر بود اتاق یوسف و زلیحا بود که از آب طلا برای نقاشی در این اتاق استفاده شده است. این اتاق ها کرایه داده می شدند اما با قیمت های بسیار بالا. بعد از دیدن این خانه، از بعضی خانه هایی که به هتل تبدیل شده بودند هم بازدید کردیم که دیگر در این سفرنامه به آنها اشاره نمی شود. ما بعد از دید و بازدید ها با کوله باری از خاطره از شهر یزد خارج شدیم و به سمت تهران حرکت کردیم و اینگونه سفر ده روزه ی ما به یزد و کرمان تمام شد.

هتل ملک التجار
عکس هایی از سفر یزد

نمایی از بافت تاریخی یزد

گور دخمه زرتشتیان
